مكالمات روزمره در انگلیسی به فارسی
1- بدون داشتن هدفي معين، نسبت به زندگي ات احساس نارضايتي خواهي کرد.
Without a clearly defined purpose, you feel unsatisfied with your life.
2- اگر در مورد اين موضوع فکر کني ميتواني به جمع بندي درستي برسي.
If you think about the matter, you can reach the right conclusions.
3- از کتاب او بعد از انتشار بيش از ده مليون نسخه فروخته شد.
His book has sold over 10 million copies since its release.
4- زندگي من 180 درجه بهتر شده است.
My life has taken a 180 degree turn for the better.
5- احساس ميکنم که دوباره به دنيا آمده ام
I feel like I've been re-born
6- خيلي هزينه کردم ولي فقط مقدار کمي عائدم شد.
I've paid a lot more and just gotten far less.
7- من اين نصيحت پدرانه تو را به هر کس که ميخواهد زندگي اش را تحت کنترل داشته باشد توصيه ميکنم.
I recommend your fatherly advice to every one who wants to be in control of his own life.
8- گويا که دنياي جديدي به روي من باز شده است.
It seems like a whole new world has opened up for me.
9- بر خجالتي که مانع از آن ميشود که چيزي بگوئي، غلبه کن.
Overcome the shame that hold you back from saying something.
اين جمله را ميتوان به طور رسمي تر اينگونه نيز بيان کرد.
Overcome the mental 'shame & shyness' blocks that hold you back from saying something
10- از بروز دادن انرژيهاي منفي اي مانند "من شکست خورده ام" که آدمهاي کم بنيه همه جا از خودشان پخش ميکنند، خودداري کنيد.
Avoid sending out the negative "I've been defeated..." signals that low status men broadcast all over the place
11- ديگر يک آدم پاچه خوار نباش و سعي کن روي پاي خودت بايستي.
Stop being the bootlicking guy and try to be on your own feet
12- ما از اينکه مورد قبول قرار نگيريم – حرفمان پذيرفته نشود - آنقدر در قلبمان احساس ترس ميکنيم که قادر نيستيم مانند يک انسان عادي رفتار کنيم.
We have so much FEAR OF REJECTION in our hearts that we are incapable of acting on like a normal human.
13- بايد بياموزي که چگونه از فکرت استفاده کني
You need to learn how to use your intellect
14- رفتار يک فرد معرف شخصيت اوست.
A Mans' Demeanor Reveals His Status
15- زنان موجودات بسيار حساسي هستند.
Women are highly emotional creatures
16- غرورت را از بين ببر
Fade out your own ego.
17- دوست داري در چه موردي صحبت کنيم؟
What do you enjoy talking about?”
18- چطور شد که به اين نتيجه رسيدي
How did you come to this conclusion?”
19- قوزک پايم بدجوري رگ به رگ شده است.
My ankle is badly sprained.
20- اين زخم بسيار عميقي است متاسفانه بايد بخيه بخورد.
It's quite a deep wound. I'm afraid it needs some stitches.
22- واقعا از حرفي که ديروز به تو زدم پشيمان هستم.
I deeply regret what I said to you yesterday.
23- خانم من10 سال از من بزرگتر است ولي اين فاصله سني مشکلي براي ما بوجود نياورده است.
My wife is ten years older than me, but the age difference has never been a problem.
24- او فقط دو سال دارد ولي ميتواند از يک تا ده بشمارد.
He is only two years old, but he can count up to ten.
25- او فقط 14 سال دارد ولي به اندازه سن و سالش خيلي خوب رشد کرده است.
He is only 14, but he is quite grown-up for his age.
26- او سن و سالي ازش گذشته است.
He is over the hill.
27- او پير است و هرگز طرز فکرش را عوض نخواهد کرد.
He is old and will never change the way he does think.
28- ديگر خيلي پير شده ام فکر ميکنم ديگر بايد کمي زندگي را آسان تر بگيرم.
I think I will have to start taking life a little easier. I am over the hill.
29- آيا او هنگام تولد پسرش حاضر بود.
Was he present at the birth of his son?
30- احساس ميکنم که دوران کودکي بسيار خوبي داشتم.
I think I had a very happy childhood.
31- دخترها معمولا چند سال قبل از پسران بالغ ميشوند. (به سن بلوغ ميرسند).
Girls usually reach puberty about some years before most boys.
32- (دوران) جواني ميتواند بهترين يا بدترين سالهاي زندگي باشد.
Adolescence can be the best or the worst years of your life.
33- متاسفانه اولين ازدواج من فقط دو سال به طول انجاميد.
My first marriage unfortunately only lasted a couple of years.
34- پدرم در دوران بازنشتگي اش کتابي در مورد تجربيات دوران جنگش نوشت.
In his retirement my father wrote a book about his wartime experiences.
35- زنان هنگامي بارداري نبايد سيگار بکشند.
Women shouldn't smoke during pregnancy.
36- مراقبت از نوزاد تازه متولد شده سختر از آن است که تصور ميکني.
Looking after a newborn baby is more difficult than you think.
37- خيلي خسته ام هر شب بايد سه بار براي شير دادن به بچه ام بيدار شوم.
I'm exhausted. I have to get up three times every night to feed my baby.
38- به اينکه فرزند پسر باشد يا دختر، اهميتي نميدهم. فقط سالم باشد.
I don’t mind whether it's boy or a girl as long as it's healthy.
39- فراموش نکن که براي بچه ها مقداري اسباب بازي بياوري تا بازي کنند.
Don't forget to bring some toys for the children to play with.
40- يکي از دوستانم در حاليکه باردار بود با ماشينش تصادف کرد و فرزند در شکمش از بين رفت.
A friend of mine crashed her car when she was pregnant and lost her child.
41- او نوزاد دختر بسيار زيبائي به دنيا آورد.
She gave birth to a beautiful baby girl.
42- او را سريع به بخش زايمان بردند.
She was rushed to the maternity ward.
43- از وقتي که بچه دار شديم خيلي شبها بي داريم و من واقعا اکثر اوقات خسته ام.
We've had quite a few sleepless nights since the baby was born. I'm absolutely exhausted most of the time.
44- بچه دوباره گريه ميکند. فکر ميکنم بايد جايش (کهنه اش) را عوض کني.
The baby is crying again. I think his nappy needs changing.
45- دو ماه براي زايمانم مرخصي گرفته ام.
I've still got two months maternity leave.
46- استخدام کردم يک دايه براي نگه داري از فرزندم خيلي گران است.
Employing a baby-sitter to look after my baby will be so expensive.
47- او شش ماه دارد و تازه شروع کرده به حالت سينه خيز حرکت کند.
He is sex months now. He is just started crawling.
48- سارا سه ساله شده است و به زودي ميتواند به مهد کودک برود و من هم ديگر ميتوانم به سر کارم بروم.
Sara is nearly three now. She'll soon be able to go to nursery school and I will be able to go back to my work.
49- اگر فکر ميکني که مراقبت از يک فرزند سخت است تصور کن که داشتن يک دوقلو يا سه قلو چگونه ميتوانست باشد.
If you think having one baby to look after is difficult, imagine what it's like if you have twins or triplets.
50- من زمان بازي با ماشينهاي اسباب بازي ام را به ياد مي آورم.
I remember playing with my toy cars.
51- من زماني که در حيات مدرسه طناب بازي ميکرديم را به ياد دارم.
I remember skipping in the playground at school.
52- پدر و مادرم تا قبل از سن 14 سالگي به من اجازه آرايش کردن نميدادند.
My parents didn't let me wear make-up till I was 14.
53- در برخي از کشورها سيلي زندن به فرزند خلاف قانون است.
In some countries it is against the law to smack your children.
54- کمي ناراحتم
I'm a bit upset.
55- پدر او بر اثر سرطان در حال مرگ است (در بستر مرگ افتاده است).
His father is dying of cancer.
56- برادرم بعد از فوت ناگهاني همسرش ديگر نتوانست خودش را بدست آورد
My brother never recovered after his wife's sudden death.
57- امسال مرگ و مير ناشي از تصادف در جاده ها افزايش يافته است.
The number of deaths in road accidents has increased again this year.
58- او به محض اينکه متوجه شد دارد ميميرد، وصيت کرد که اموالش را به پسرش بدهند.
As soon as he knew he was dying, she made a will, leaving all his money to his son.
59- او خيلي مشهور بود و وقتي که فوت کرد بيش از دويست نفر در تشييع جنازۀ او شرکت کردند.
He was so popular. When he died more than two hundred people came to her fneral.
60- بيچاره سارا. يک سال بعد از عروسي اش بيوه شد.
Poor Sara! She was widow only a year after she got married.
61- عجب شهر خسته کننده اي . ساعت 10 شب به بعد همه جا تعطيل است.
What a boring city. It's completely dead after 10 o'clock at night.
62- واکمن من کار نميکند . فکر ميکنم که باتري اش تمام شده باشد.
My Walkman doesn't work. I think the battery I dead.
63- زبان لاتين يک زبان منسوخ (مرده) است.
Latin is a dead language.
64- بيني او مانند بيني پدرش است.
She has got her father's nose.
65- او اخلاق بدي دارد. به پدرش رفته است.
He has got a terrible temper. She takes after his father.
66- ما گه گاه براي غذا خوردن به بيرون ميرويم.
We go out for dinner every now and again (some times).
67- او نويسنده اي با قابليتهاي چشمگير است.
He's a writer of remarkable ability.
68- ادارۀ ما در بالاي آرايشگاه قرار دارد.
Our office is above the hairdresser's
69- امشب بايد درجۀ هوا فقط کمي بالاي صفر باشد.
Tonight, temperatures should be just above freezing.
70- حقوق ماهيانه اي که ميدهيم کلي بالاتر از حد متوسط است.
The salaries we offer are well above average.
71- صداي او از بقيه بلندتر (رسا تر) است.
Her voice is above everybody else's
72- براي اطلاعات بيشتر به آدرس فوق نامه اي پست کنيد.
Write to the address above for further information.
73- قبل از اين زمان تا بحال در خارج زندگي نکرده بودم.
I had never lived abroad before.
74- در نبود من آقاي لينگتون مسئول (کارها) خواهد بود.
Ms Leighton will be in charge during my absence
75- کار او مستلزم اين است که او دم به دم از خانه دور باشد.
Her work involved repeated absences from home
76- با نبود هيچ شاهدي، پليس بايد اجازه دهد که او برود.
In the absence of any evidence, the police had to let him go
77- غيبت او براي ديگر افراد تيم، مشکلاتي را بوجود آورده است.
His absences have made it difficult on the rest of the team
78- با اطمينان کامل نمي توانيم بگوئيم که پروژه به نتيجه برسد.
We can't say with absolute certainty that the project will succeed
79- محل ادارۀ او واقعا شلوغ (بي نظم و ترتيب) است.
His office is an absolute mess
80- او دليل استعفا دادنش را کاملا شفاف بيان کرد.
He made his reasons for resigning absolutely clear.
81- آيا کاملا مطمئني که امهميتي نمي دهي.
Are you absolutely sure you don't mind?
82- پليس اعتقاد داشت که او آنچه اتفاق افتاده بود، گزارش صحيحي ارائه داده است.
Police believed she gave an accurate account of what had happened.
83- پيش بيني وضع دقيق هوا غير ممکن نيست.
It's possible to predict the weather accurately
84- تصور ميکنم که برآورد شما از وضعيت اقتصادي کنوني کاملا صحيح است.
I think your assessment of the current economic situation is pretty accurate
85- آنها يک ضرب (بدون توقف) طول جاده را دويدند.
They ran straight across the road.
86- از اين سر تا آن سر سقف ترک عميقي وجود دارد.
There is a deep crack across the ceiling
87- به نظرت آيا سرشانه هاي اين لباس خيلي تنگ است؟
Do you think this shirt is too tight across the shoulders?
88- يکي دقيقا (ماشينش را) مقابل مسير رفتن به گاراژ پاک کرده است.
Someone's parked right across the entrance to the driveway
89- او ميدانستند که آزادي درست آن طرف مرز قرار دارد.
He knew that just across the border lay freedom
90- اولين کار رئيس جمهور جديد بايد خاتمه دادن به گراني باشد
The new president's first act should be to end the expensiveness.
91- عملکرد او دقيقا از روي بي فکري انجام شده بود.
His work was really a thoughtless act.
92- ما هر نوع فعاليت خشونت بار را محکوم ميکنيم، اهميتي ندارد که دليلشان (براي اعمال خشونت) چه باشد.
We condemn all acts of violence, no matter what the reason
93- شرکت کار خوبي کرد که او را اخراج کرد.
The company acted correctly in sacking him
94- او عملش با وقار است.
She acts with dignity.
95- وقتي عصباني هستي رفتار ديوانه واري از خود بروز ميدهي.
You act crazy when you are angry.
96- او مطابق دستور وکيلش رفتار ميکند.
She is acting on the advice of her lawyer.
97- بچه ها مشغول شدند که نقش داستاني که شنيده بودند را اجرا کنند.
The children were acting out the story of what they heard.
98- او بچۀ سرسختي است و کلي بي ادبي ميکند.
He's a tough kid and he acts up a lot.
99- براي اينکه وضعيت از تحت کنترل ما خارج نشود به يک تصميم قاطعي احتياج داريم.
Firm action is needed to keep the situation from getting out of control.
100- او واقعا اشتياق داشت که به نظراتش جامۀ عمل بپوشاند.
She was looking forward to putting her ideas into action