انگلیسی مثل آب خوردن

قید های تکرار در انگلیسی Adverbs of Frequency
.
Always
همواره همیشه
مثال:
I always go to bed before 11pm.
من همیشه قبل از ساعت 23 به رختخواب میروم.
.
Usually
معمولا"
مثال:
I usually have bread for breakfast.
من معمولا"صبحانه(ها) نان میخورم.
.
Normally / generally
به طور عادی/ عموما"
مثال:
I normally go to the gym.
من به طور عادی/ عموما" باشگاه میروم.
.
Often / frequently
بیشتر اوقات/ اغلب
مثال:
I often surf the internet.
من اغلب اینترنت گردی میکنم.
.
Sometimes
بعضی وقتها
مثال:
I sometimes forget my wife's birthday.
من بعضی وقتها تولد همسرم را فراموش میکنم.
.
Occasionally
گاه و بیگاه/ بعضی وقتها
مثال:
I occasionally eat fast food.
من گاه و بیگاه فست فود میخورم.
.
Seldom
به ندرت/ خیلی کم
مثال:
I seldom read the newspaper.
من به ندرت روزنامه میخوانم.
.
Hardly ever / rarely
خیلی به ندرت/ کم پیش میاد
مثال:
I hardly ever drink coffee.
من خیلی به ندرت  قهوه میخورم.
.
Never
هرگز
مثال:
I never swim in the sea.
من هرگز در دریا شنا نمیکنم.